یک روز که به همراه چند نفر از برادران به روبروی آلبوعفریه شمالی رفته بودیم ( اوایل بهمن 59 ) عراقی ها چند خمپاره و نارنجک تفنگی به طرف ما پرتاب کردند من که در سنگری که قبلاً برای آمپلی فایر درست کرده بودیم بودم دیدم یکی از گلوله ها فر نمود ولی منفجر نشد پس از اینکه آتش تمام شد به دنبال محل زمین خوردن آن رفتم دیدم نارنجک تفنگی نصف آن داخل زمین فرو رفته و پره آن پیداست آنرا از زمین بیرون کشیدم دیدم نارنجکی باریک و بر خلاف نارنجک های ضد تانک است. این برای اولین بار بود که نارنجک تفنگی ضد نفر می دیدم. به فکر افتادم که چرا این نارنجک منفجر نشده دیدم یک پیچی بر سر نارنجک هست که عراقی ها آنرا باز نکرده اند لذا از این حماقت دشمن خوشحال شده و آن پیچ را باز کردم تا آنرا به طرف دشمن پرتاب کنم اما دیدم یک استوانه برنجی حدود یک سانتیمتر از آن بیرون آمد و بعد هر چه آنرا با انگشن فشار دادم که آنرا پایین بفرستم نشد. احساس کردم یک کلکی در کار است لذا با توجه به اینکه فشنگ گازی هم برای پرتاب درست کرده بودم از شلیک منصرف شدم برادری به نام کمال که در محل حضور پیدا کرد مرا تشویق نمود که این نارنجک را به طرف عراقی ها بزنم زیرا ترکش خوبی دارد ولی من به واسطه مشکوک بودن نارنجک و نشان دادن آن به برادران دیگر تا نارنجک ضد نفر را هم ببینند آنرا به همراه خودم به مالکیه آوردم و در دید و دسترس دیگر برادران قرار داده و سپس آنرا داخل ساک شخصی خودم گذاشتم. بعد از چند ماه که به یزد می آمدم (15/1/60) این نارنجک تفنگی به همراه دو گلوله خمپاره عمل نکرده و مقداری مواد انفجاری خارج شده از راکتهای عمل نکرده دشمن به یزد آوردم.
در اوایل سال 60 یک نمایشگاهی از طرف بسیج برگزار می شد که از من خواستند که اگر چیزی از وسایل جنگی دارم امانتی به آنها بدهم که من نارنجک تفنگی را به آنها دادم. در اردیبهشت و خرداد 60 برای آموزش تخصصی به پادگان امام علی علیه السلام تهران اعزام شدیم که من به واسطه علاقه به تخریب به این کلاس رفتم. بعد از آموزش ما را به معاونت آموزش سپاه یزد معرفی کردند و ما به باغ خان (پادگان شهید بهشتی ) اعزام شدیم در آنجا فرصت خوبی برای فعالیت بود از آنجا که نارنجک تفنگی نوع عراقی نداشتیم رفتم و نارنجک امانتی را بعد از چند ماه از بسیج (برادر پرنیان) گرفتم. ابتدا خواستم ببینم که علت اینکه من پیچ روی آنرا بازکردم و استوانه برنجی بیرون زد و دیگر پیچ بسته نشد چه بود. ابتدا ماسوره را از نارنجک باز نمودم. سپس دوقالب مواد انفجاری داخل نارنجک را بیرون آوردم و سراغ ماسوره رفتم تا عملکرد آنرا دریابم. ابتدا خرج کمکی را باز نمودم سپس یک خرج میانجی داشت که آنرا هم بیرون آوردم و بعد به چاشنی رسیدم با تعجب دیدم ماسوره مسلح است و چاشنی زیر سوزن قرار دارد و با توجه به اینکه این مدت این دست آن دست شده و خودم هم قبلاً به آن فشار وارد نموده بودم سوزن کاملاً داخل چاشنی را سوراخ کرده بود!! تعجب من این بود که چرا این مدت و با این فشار سوزن نارنجک منفجر نشده و پی بردم که چه کار بسیار خطرناکی در آوردن این نارنجک انجام دادم. و متوجه شدم که دشمن به عمد نارنجک را به اینصورت پرتاب کرده بودند که در بازگرداندن آن به طرف دشمن بر سر اسلحه منفجر شود و اگر آنروز من آن نارنجک را به طرف دشمن شلیک کرده بودم بلافاصله بر سر اسلحه منفجر می شد. زیرا این نارنجک دو ضامن دارد یکی در بغل و دیگری روی آن، ضامن بغل که باز شود هنگام شلیک اولیه بر اثر نیروی اینرسی ضامن داخلی سوزن را آزاد کرده و رو به بالا حرکت می کند تا چاشنی بتواند در زیر آن قرار بگیرد. ولی اگر ضامن بالا باز نشده باشد سوزن نمی تواند به بالا برود تا چاشنی به زیر آن قرار بگیرد لذا موقع زمین خوردن منفجر نمی شود. ولی پس از شلیک اگر ضامن بالا باز شود چون ضربه شلیک، ضامن سوزن را آزاد کرده سوزنی که می بایست در لحظه شلیک بالا بیاید هم اینک بالا آمده و نارنجک آماده انفجار می شود تا با کوچکترین ضربه عمل کند. این ضربه با افتادن نارنجک از دست یا شلیک آن از سر اسلحه ایجاد می شود.
متأسفانه تعدادی از رزمندگان ما در ابتدای جنگ با این حیله دشمن و به واسطه محدودیت در مهمات که توسط بنی صدر خائن صورت می گرفت این نارنجک تفنگی ها را به طرف دشمن باز می گرداندند که بلافاصله شهید می شدند. ظاهر نارنجک هم برای نیرویی که آشنایی کامل ندارد گول زننده است و معمولاً چنین تصور می شود که دشمن یادش رفته ضامن را باز نماید. خلاصه می خواستم ببینم که واقعاً چاشنی خراب بوده که این مدت منفجر نشده یا دست غیبی این نارنجک را تا اینجا حفظ نموده است. من داخل نارنجک تفنگی راپر از شن نمودم تا وزن آن طبیعی شود و فقط همان چاشنی انفجاری ضعیف داخل آن بود به خود گفتم از چند سانتیمتری شروع می کنم و همینطور ارتفاع را زیاد می کنم تا ببینم چاشنی منفجر می شود یا خیر. همینکه نارنجک تفنگی را از فاصله حدود پنج سانتیمتری از دستم رها نمودم چاشنی منفجر شد!!! آن موقع بود که در یافتم دست غیبی در کار بوده و این نارنجک را برای ما نگه داشته تا حادثه ای بوجود نیاید. این باعث شد تا در دوره های آموزشی که برگزار میگردید این را به برادران بسیجی بگویم تا یک وقت فریب دشمن را نخورند. اتفاقاً چند سال بعد برادری به نام امرالهی که بعداً به شهادت رسید تعریف کرد در سال 60 در کلاس سلاح مسئله نارنجک تفنگی را گفتید، موقعی که به جبهه اعزام شدم ما را به سوسنگرد در خط نیسان بردند که فاصله با دشمن بسیارا نزدیک بود یک وقت دیدم فرمانده گروهان می خواهد نارنجکی که عراقی به همین صورت پرت نموده را با باز نمودن ضامنش به طرف دشمن بزنند که من گفتم این کار را نکنید منفجر می شود. او مرا مسخره کرد که تازه رسیده می خواهد به ما یاد بدهد. من از آنها خواستم نارنجک را به پشت خاکریز بیاندازیم اگر منفجر نشد بعد به سمت دشمن بزنید این را قبول کرده و هنگامی که نارنجک تفنگی به پشت خاکریز پرت شد منفجر گردید. در مرکز آموزش شهید بهشتی چون اقلام کمک آموزشی نداشتیم همین نارنجک تفنگی ضد نفرعراقی به عنوان نارنجک مشقی از آن استفاده می کردیم و هر گروهان آموزشی را به دو دسته تقسیم می کردیم و به فاصله ای که نارنجک به آنها نرسد می ایستادند و یکی یکی نارنجک را توسط اسلحه ژ3 و فشنگ گازی به طرف همدیگر پرت می کردند تا با نحوه شلیک آن آشنا شوند. باز خدا را شکر می کنم که بدین صورت خطر بزرگی را به خیر و نیکی برای رزمندگان تبدیل نمود.